به قول بچه ها " عجب روز گاري شده خداييش"آدم طوري زندگي كنه كه نصف روزش يه رنگي باشه نصف ديگش يه رنگ ديگه.. وقتي  سالها بعد برگردي و به خوشي هات فك كني ياده يه نصفش(6) بيفتي ! يا اين كه برگردي و به سختي ها نگاه كني ياده يه نصفه ديگه(18)  بيفتي!.... چند روزه كه مي خوام يه پستي در مورد يكي از دوستام بذارم اما وقت نمي كنم(  به همين زودي ها مي زارم) تا اينكه امشب وقت كردم اين پست و بذارم پست  دوستم هم باشه واسه روزاي بعد (شايد فردا)..
به اين فكر مي كردم كه عجب تابستون سخت و پر درد سر و بي باري ، شايد ديونه  بشم يا شدم.. اما امشب  كه به خونه بر ميگشتم  يه هو يادم افتاد كه همش  هم بد نيست ، يعني اون شيشه  ، هيجده رو نگه داشته...
در ضمن وبلاگ خودمه هر چي رلم بخواد توش مي زارم ..  دفتر خاطرات هم هست .. اصلا هم  مهم نيست كه كي خوشش مي ياد كي نمي ياد.. خودم كه بخونم كافيه!...صبرم هميشه مهمه!