خدايا!
خدايا!
تو را سپاس ،تو را سپاس كه مرا به جاي رساندي كه قلم بدست گيرم،جسارت كنم و از تو بنويسم.
تو را سپاس،كه مرا بي نياز گرداندي، اما مرا نياز است به تو تمام.
خدايا!
مرا ببخش،هرگاه كه مشكلي كوچك يا بزرگ دارم يادي از تو ميكنم، تو را مي خوانم اندكي و از تو مي خواهم ياري و تو با تمام فضل خود مرا ياري مي رساني،و هرگاه كه ندارم مشكلي تو را فراموش ميكنم،هميشه انتظار اينكه همه چيز به من دهي دارم اما از داده هايت تشكر نمي كنم،هرچند كه تو به تشكر من نيازي نداري.
خدايا!
مرا ببخش اگر گاهي گفتم : چرا به من ندادي،خدا تو به من همه چيز داده اي،همه چيز من از توست.
خدايا،مرا از مرگ ترسي،اما نه از خود،عطاي صبر از تو.
خدايا،شايد اگر مشكلي نداشتم،شايد اگر مشكلم حل كني، تو را فراموش كنم،خدايا مرا كاري كن تا هميشه به ياد تو باشم.
خدايا!
خدايا كفر نمي گويم،آنقدر سيه دل شده ام كه تو مرا تنها بذاري و ياري ام نكني،نه من كفر نمي گويم در كنارم هستي هميشه.
خدايا!
خديا ،علي اكبر هيچ نخواست مگر خشنودي تو،هيچ نخواست جز بخشش تو،جز اينكه او را فراموش نكني،جز اينكه او جسارت مي كند و از تو باز خواسته دارد،خدايا او باز همه چيز از تو مي خواهد.
خدايا مرا احساسي عطا كن تا تو را از ته دل بگويم:دوستت دارم.